یک با یک برابر نیست ،سخنی با آقای رضا پهلوی برای راهگشایی اتحاد!

با سلام به آقای رضا پهلوی

زمانی که مدرسه می رفتم ، در آن روزهای فقر و اختناق که دیوارها موش داشتند و موشها هم گوش! شعری از خسرو گلسرخی نویسنده روزنامه کیهان که اعدام شد، در زیر میز دبیرستان دست بدست می شد. عنوان شعر «یک با یک برابر نیست» بود و مفهوم آن تفاوت فاحش بین انسانها را گوشزد می کرد . برتری یک فرد بر دیگری آن هم نه بخاطر توانایی های فردی بلکه به خاطر امکان بیشتر مادی، حس بی عدالتی را در جامعه آن روزگار در جوانانی مثل من آنچنان رشد داده بود که چنین اشعاری حتی بی توجه به اهمیت ادبی اثر، مثل ورق زر خریدار داشت.

وقتی  گفتگوی شما  با خانم مسیح علی نژاد  را دیدم و خیل طرفداران شما که سینه چاک می کردند و انتظار ادب بیشتر از مسیح داشتند، مرا بیاد آن شعری که در زمان پدر شما در دبیرستانی در تهران دست بدست می شد انداخت. یک لحظه چشمانم را بستم و تصور کردم که من و شما به عنوان 2 متحد به سرزمین مادری بازگشتیم  ولی وقتی بدان دیار رسیدیم دیگر «یک» من با «یک »شما برابر نبود و اصلآ قابل جمع زدن نبودیم. چشمها را بسته بودم و می دیدم که به دست و پای شما بوسه می زنند و محافظان شما با شلاق برای حفظ جان شما بر سر روی مردمی می کوبند که برای بوسیدن دست و پای شما به سمت شما روانند و من در زیر دست و پای آنها در حال له شدن بودم.

این تصویر من زمانی روشنتر شد که به خانم علی نژاد گفتید که دموکراسی است و مردم آنطور که مایلند صدایتان می کنند ولی شما به خودتان شاه نمی گویید و همه جا خود را رضا پهلوی معرفی می کنید. که این نکته ترس مرا از شما دو چندان کرد. از خودم می پرسم این مردم کی هستند؟ جمهوری اسلامی  هم یک سری مردم دارد که برای عید و عزا به خیابان می اورد و مردمی که شما گفتید برای من از همان دست بود. یادم آمد که خامنه ای هم در هیچ خطبه ای نگفته که او را امام بخوانند ولی دموکراسی است دیگر! مردم وی را امام می خوانند و ایشان هم از بناگوش تا به بناگوش لبخند می زنند.

برای هر اتحادی باید طرفهای اتحاد، اطمینان داشته باشند که از سوی دیگری بلعیده نخواهند شد. کسانی هستند که با نام طرفداری از سلطنت شما در تمام  جریانات اعتراضی جنبش سبز در خارج از کشور دست به تظاهرات دزدی می زدند و پرچم شیرو خورشید نشان خود را توی چشم مردم و دوربینها می کردند تا نام و نشان خود را بر آن گردهم آیی اعتراضی بزنند. در بالاترین و دیگر سایتهای اجتماعی لینکهای طرفداری از شما و اشرف به شکل سازمان یافته همه لینکهای دیگر را زیر می گیرد و هر کس به انتقادی لب می گشاید به سختی نواخته می شود. اینها شاید به نظر موضوعات کم اهمیتی جلوه کند ولی برای من این مشت  نشان از خرمن است.

شما پیشاپیش خود را در طی مراسمی شاه خوانده اید ،با اینکه امروز می گویید که باید نظام سلطنت را به رای مردم سپرد. بسیار خوب پس چرا طی مراسمی مثل همان که شاه خوانده شدید، استعفا نمی دهید ؟ اینطور حداقلش دیگر در نظر برخی شاه نیستید و شاید راحتتر بتوانید با پوسته بیرون از این طرفداران هم تماسهای بیشتر برقرار کنید.

پادشاه فقید کشور بلژیک شاه بودوان در زمان حیاتش با مشکلی روبرو شد که بخاطر آن ناچار شد به صورت موقت فقط برای یک روزاز مقام پادشاهی خود استعفا دهد. وی که با قانون سقط جنین که از سوی پارلمان تصویت شده بود، مخالف بود، به هیچ عنوان نمی خواست آن را امضاء کند. ولی یک مصوبه پارلمانی که نماینده مردم بلژیک است را که نمی تواند توشیح نکند. امضای او فورمالیته است. پس چاره را در آن دید که یک روز به شکل موقت استعفا دهد تا مصوبه مجلس بدون امضای او رسمیت یابد و دوباره به مقام خود برگردد.

شما هم می توانید تا زمانی که مردم تصمیم نگرفته اند که شما پادشاه باشید، به احترام رای مردم و برای اینکه راحتتر دیگران در کنار شما بنشینند و از رانت خاصی برخوردار نباشید، استعفا بدهید و آن را به همگان از جمله شاه اللهی ها هم اعلام کنید.

دوستی  می گفت نشان پرچم ایران باید انار باشد. با تعجب پرسیدم چرا انار؟ گفت به دو دلیل ! اول اینکه تا حالا هیچ ایرانی ندیده ام که انار دوست نداشته باشد. دوم اینکه حساسیت خاصی بر نمی انگیزد و رانتی برای گروه خاصی محسوب نمی شود. البته دوستم بیشتر با شوخی این حرفها را می زد ولی حقیقت بزرگی در آن نهفته است .

هر تشکلی که به نام اتحاد قرار است که شکل بگیرد ،باید از نمادهای بی طرف استفاده کند و کسی نماد خود را به دیگری تحمیل نکند

شاید شیر و شمشیر از نظر شما نشان شجاعت و جنگجویی و دلاوری باشد ولی از نظر من نشان توحش و کشتار و دیکتاتوری است. شیر به تنهایی کم بود که دسته یک شمشیر را هم داده اند دستش و هر که با آن مخالفت کند مورد فحش های رکیک قرار می گیرد و متهم می شود که تاریخ را نمی داند و از تاریخچه این شیر شمشیر بدست بی خبر است.

این نشان شما کمر هر اتحادی را در جا می شکند .

سخن آخر اینکه آقای رضا پهلوی شما گامهای بزرگی برداشته اید ولی هنوز برای اینکه با من برابر شوید و من نه از شما و نه از شیروشمشیر نترسم،نیاز است که از قصر عاج خارج شوید و مقامی پادشاهی را که جز نامی نیست رسما و با صدای بلند ترک گویید .

در صورت پاسخ آقای رضا پهلوی این دیالوگ ادامه  خواهد یافت

به امید ایرانی آباد و آزاد

سیامک فرید

siamakf@gmail.com

این ورودی در belgirani, farid, Non classé فرستاده شده و با , , , , , برچسب خورده. پایاپیوند را نشانه‌گذاری کنید.

4 Responses to یک با یک برابر نیست ،سخنی با آقای رضا پهلوی برای راهگشایی اتحاد!

  1. آریو می‌گوید:

    دوست من

    شما یا با سیاست بیگانه اید و یا جوانان امروز ایرانزمین را ابلهانی چون خود میپندارید که بدون اگاهی از اهداف و سیاستهای مزورانه خمینی و اطرافیانش مصمم به ویرانی کشور خود شدید و بین بد و بدتر ، شما بدترین را گزیدید تا ایران را ویران و خود را آواره کنید.

    اگر مردم ما بت پرستند و بت سازند ، وظیفه ماست تا به آنها آگاهی دهیم که بت پرستی کار خوبی نیست نه چون محمد به بت شکنی روی بیاوریم که تاریخ این مرز و بوم خود گواه این است که:

    از ما اگر بتی شکست بتهای تازه جاش نشست

    شما مثالی از کشور بلژیک زدید و من برای شما مثالی از همه کشورهای دمکرات میارم. تا حال با خود فکر کردید چرا استبداد به کشورهای غربی باز نمی گردد. مسلما علتش این نیست که مردمش از استبداد بیزارند. نیک اندیشان این کشورها بنیان سیاسی این کشورها را به گونه ای بنا کردند که امکان استبداد از میان رفته است بگونه که یک مستبد حتی اگر هم به قدرت برسد ابزاری برای حکومت مستبدانه ندارد و این افراد باید پاسخگوی رفتار و کردار و عملکرد خود باشند. رجوع کنید به سرنوشت ریاست جمهور سابق فرانسه.

    و اما در مورد پرچم شیرو خورشید. شما یا سفسته گرید یا نا خاصه سفسته می کنید. شما مثال انار را زدید و با دید خمینی ددمنش فلسفه بافتید قافل از آنکه خورشید سنیل فرا جناحی است که متعلق به همه جناهاست فارق از رنگ پوست و قبیله و دین ، و شیر سنبل بیشه ایرانزمین است که با فرهنک هزاران ساله ما در هم امیخته است. شمشیر تنها جزٍ تحمیلی به این مجموعه است که متعلق به دین اسلام است. با کمی پژوهش در این زمینه خواهید دید که این پرچم میراث تمدن ماست و نه پهلوی.

    من بر شما خورده نمی کیرم که این سوالات را مطرح کردید به شما تلنگوری میزنم که از خواب بیدار شوید، پژوهش کنید و راهکارهایی ارایه کنید که راه بر مستبدان بسته شود. با انگ مستبد به این و آن زدن راه به جایی نمی توان برد.

    به امید اینکه همه گروههای سیاسی فارق از هر مرده باد و زنده باد با هم متحد شوند وبا بنیان منشوری فرا گیربر گرفته از تجربیات بدست آمده در ایران و دیگر نقات جهان ، ابزار سرنگونی این رژیم را فراهم آورده و راه را برای همیشه برمستبدان ببندند.

    دوست شما آریو

    • belgiran می‌گوید:

      جالب است که نخست مرا دوست عزیز خطاب می کنید و سپس من و امثال مرا ابله می خوانید. شما را با دوستی با ابلهان چه کار؟

  2. علی می‌گوید:

    آقای سیامک ! من متاسفم که چنین سخن می گویم ، ولی احساس نه چندان غریبی به من می گوید که این ها – منظورم رضا پهلوی و دور و بری ها- خیلی مایلند که … – یعنی مابقی ملت – بگذارند. لابد به تلافی آن چه در سال 57 روی داد. برای اثبات این مدعا ، کافیست به حواشی مصاحبه ایشان با خانم «علی نژاد» توجه فرمایید. به خط و نشان کشیدن ها و تعیین تکلیف ها ، حتی برای روشن فکران و صاحبان قلم . حالا تصور بفرمایید ، اگر قدرت داشته باشند چه می کنند.

    • belgiran می‌گوید:

      البته آقای رضا پهلوی در آن مصاحبه تلاش کرد بسیار منطقی باقی بماند ولی وقتی می کوید شهروندان من! آدم را به فکر فرو می برد. البته شاید می خواسته اند کلمه هموطن را به فارسی شهروند بگویند که هر دو مفهوم از آن مستتر می شود.

برای علی پاسخی بگذارید لغو پاسخ